آیناز پرنسس مامانآیناز پرنسس مامان، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

پرنسس مامان

عکسهایی از پرنسس

  مامانییییییییییییییییی فدات بشههههه نفسم.الهی دورت بگردم دختر گلم بخاطر اینکه وبلاگتو یه مقدار دیر ساختم تاریخهاش پس وپیشه ولی از سال اینده همه اتفاقها و تاریخها به روز میشن گلم اینهم عکسهای اینازم   مامان گلی این عکس هشت ماهگیته َ مامان فدای تیپ اسپرت دخترش بشه نازنین مامان برای کالسکه اینقدر کوچیک بودی که مجبور شدیم زیرت پتو بذاریم که راحت باشی    ن ازکم این عکسو وقتی اولین بار تو روروک نشستی ازت گرفتم خیلی ذوق داشتی     نازنینم بعد از حمام خیلی ناز شده بودی       ن ازنینم این عک...
27 اسفند 1391

دل نوشته مامان

نفسم این روزا خیلی بلا شدی.شدیدا به مامان وابسته شدی خواب روزانه ات خیلی کمه از صبح که بیدار میشی تا شب یکسره در حال جمب وجوشی. مدام جیغ میکشی با خودت حرف میزنی دستتو میگیری بالا و به اشیا اشاره میکنی بیان پیشت.باباجونو وقی میبینی ذوق میکنی جیغ میکشی و میری سمتش . تازگیها ذستای قشنگتو به جایی میگیری و بلند میشی و به موازاتش راه میری قندکم.و قتی اروم کردنت سخت میشه بابا جون برات گیتار میزنه مهو میشی و فقط گوش میدی . از اینکه بودنت اینقدر زندگیمونو دگرگون کرده خوشحالیم .گرچه مامان بعضی وقتها خسته میشه ولی همینکه با خنده میای تو بغلم خودتو برام لوس میکنی تمام خستگیهام برطرف میشه. روز به روز به دامنه اموخته هات اضافه میشه و من دلم ب...
22 اسفند 1391

نامه ای به کودکم

کودکم! مادر مأموری است معذور تا کودک - این امانت آسمانی -  را به بهترین وجه برای خدا بپرورد و همانگونه که تحویل گرفته؛  سالم و پاک و معصوم؛  برای بازگشت به آغوش خدا مهیا کند. و من، تو را در آغوشم که لبریز مهربانی است، در میان دستها و بازوانی که رفته رفته رو به افول می روند، روی چشمهایی که سال به سال تاریک تر و کم سوتر می شوند، در میان سینه ای که نم نم با خش خش پاییزانه ای آشنا می شود، خواهم پرورید.     نفسم! وقتی خوابی، بیدارم. وقتی بیداری، نزدیکم، وقتی می خندی، می خندم، وقتی گریه می کنی، می میرم! عزیزکم!  آنقدر نسبت به تو مهربانم که این راه مشقت بار تا به دست آوردنت، ه...
21 اسفند 1391
1